با افاده؛خودنمایی های من
خواستگاران امدند با فر وکر
من نهادم جملگی را پشت در
به یکی شان گفته بودم:پیرمرد
دیگر اینجا دور این خانه مگرد
به جوانی گفته بودم-ای جوان
چون نداری ثروتی اینجا نمان
آن یکی کوتاه بودی همچو غاز
دیگری دیلاق بودی؛قددراز
عیب ها بگرفتم از هر خواستگار
تا گریخت از خانه ما؛الفرار
حال من حیران وسیلان مانده ام
از کجا یابم کسی را همسرم
الامان از خود ستایی های من
عیب جویی خود نمایی های من
خواستگاران رفته اند ومن ولی..
مانده ام در انتظار همسری!
ها ها ها ها
نظرات شما عزیزان: