دویست از بغل موتور رد می شود .مدتی واسه خودش
خوش وخرم می رود ناگهان میبیند موتور گازی
غیییییییییییییییژ ازش جلو زد!دیگر پاک قاطی می کند
با دویست وچند تا از موتور جلو میزند.
همینجور داشت با آخرین سرعت می رفت.یهومی بیند،
موتور گازی مثل تیر از بغلش رد شد!!
طرف کم میاورد؛میزند کنار به موتور هم علامت می دهد
خلاصه دوتایی می ایستند کنار اتوبان،یارو پیاده می شود ،
می رود جلو موتوریه می گوید:آقا! من مخلصتم؛فقط بگو
چطور با این موتور گازی روی ما رو کم کردی؟!
موتور سوار با رنگ پریده ؛نفس زنان می گوید:
والله....داداش...خدا پدرت رو بیامرزه وایسادی!....کش
شلوارم گیر کرده بود به آینه بغلت.........
نظرات شما عزیزان: